بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- در دمشق به کتاب فروشی سفارت ایران- رفتم کتاب فروشی بسیار کوچکی بود سه وچهارنفری بودند کتاب ها بزبان عربی بود جوانی که کتاب میخواستبخرد با ایشان دوست شدم وایشان پرسید که من بدنبال کتابی هستم- که چگونه انقلا ب بوجودامد- من میخواهم بعداز پایان درس درامریکا در سوریه نقلاب راه بی اندازم ازحکومت زیاد راضی نبود- کتابی هم خقبل خریدهبود درانجا کتاب های مرحوم دکتر علی شریعتی رحمت الله علیه بنظر میرسید که غالب انهاراترحمه بزبان عربی کرده بودند ودنبال کتاب انگلیسی هم میگشت که برای اساتید ودانشجویان هم ببرد- ایشان میگفت امریکائی ها بعضی شان بسیارپدرسوخته هستند من دریک هتل بودم چند روز تا بورسیه امریکا شده بودم ودولت سوریه پول مختصری هم میدادکه روز معین به اداره مهاجرت بروم ومدارک بدهم واجازه اقامت بگیریم- خدمتکار افراد باسن متوسط بودند روز دوم یک زن جولن بامینی ژوپ بسیارکوتاه امد ومن بلافاصله از اطاق بیرون رفتم بسیارنارحت شد وگفت ما افراد درستکاری هستیم- گفتم مسئله چیزی دیگری است- وبعدایشان گفت من از اعراب چیزی دیگر شنیدم- ومن گفتم انها احمق هستند وهمین طورهم که میگفت بود- ایشان بهمن فرمودند سری به کاخ معاویه بزن ومن گفتم همه ازان میترسند که اتفاقی بیفتد- ایشان فرمودند که درسوریه هیجکس به انجا نمیرود- چیزهائیئمن شنیدم نمیدانم درست است ویانیست ولی شمابرو ببین چگونه تاریخ ورق میخورد- حرفاش بدل نشست- ادرس گرفتم روزی به کاخ رفتم نه کاخ سبز که بهدروغ میگویند معاویه ساخته است ان کاخ محل زندگانی نماینده روم شرقی درسوریه بوده است- البته کاخ شرعی معاویه است کاخ دریکمیدان بود که میگفتند کاخ نحسی استدرب کاخ همیشه بسته است باایفون باز میشود- زنگ زدم کسی که تمام صورتاش فقط درایفون دیده میشد به من نگاه کرد- قیافه اش کمی ترسناک بود- فکر کردم مامورین امنیتی است- ایشان گفت اینجا کاخ معاویه است درست امدی گفتم بله برای دین کاخ امدم گفت اندکی صبر کنم من تعقیبات نماز را تمام کنم وبعد درب را باز کرد- ومن با ایشان ربرو شدم چهره اش بشدت سرخ بود ویکلبخن بلند بودن صدا ادا دراورد وچشمان بسیار گشاد وترسناک بود وچندلحظه همینطور خشک شد ولی من ترس اولیه کمیداشتم ولی برطرف شد اول فکردم حضرت عزرائیل علیه السلام است یافرشتگان قبض روح وبعد قیافه اش معمولی شد وازراهرو به بیرون به حیاط امدیم- یک ساختمان با اجرهای خشت مانند ساخاتهاند البته درمجوع کوچک است ولی سقفان بلنداست که تاحدی معلوم است قبلا اینطوربوده است –وارد حیاط شدیم یک حیاط وسیعی کفاش سنگ مرمر سفید کردن ویکباریکس از ید انتها است عرض اینگکاخ زیادنیست شاید بیست متر دانتها دربخش دست راست درختان بلندی است کل کاخ این است ودر وسط حیاط درسمت چپ یک قبراست با خط سبز فقط اسم معاویه وپدرش است- ایشان درحدود ده دقیقه صحبت کرد وبعد عذر خواهی کرد که باید پشت تلفن باشم وگرنه مجازات میشوم ومنهم درحدود پنچ دقیقه انچه میخواستم برسرقبر بهمعاویه گفتم که مردحسابی اینچکاری بود که کردی که تابدچوبش رابخوری وبازگشتم- ایشان فرمودنداین کاخ چندین هکتار بوده است وطبق نقشه های رومی ساخته شده سمت دو طبقه بوده است تردیدازمن هرطبقه پنجاه اطاق بزرگ یاصدتا اطاق بزرگ بوده است که تقریبا سالن بوده است ازبیانات ایشان برمیاید که این کاخ سه قسمت بوده است قسمت اعظم حرامسرا است کههرسالن تاپنجاه زن را جای میدهد- بخش دوم که مجزا میشده محل عیاشی بوده است از نان رقاص وغیره ونوازده گان وقسمت یک سالن بزگ بوده است برای کابینه انجا تشکلیل میشده است وفرمانده گارد کاخ انجا میامد ه است- دست چب دوسه هکتار- محل گارد کاخ بوده است بین کاخ وپادگان دیوارنداشته است وسربازن مداوم دراطراف پرسه میزدند وطبق نقشه رومی اطراف تاحد زیاد خاک بوده است که سربازن دراطراف ان خاک چادر میزدند وبعد یک بازر بوده است مانندبازار حمدیهکه ازدرون این وارد بازار میشدند تمام افراد رومی ودوستان نزدیک معاویه فروشنده بودندکه معاویه حرکت میکنداطمینان داشتهباشد وخرید کاخ ازاین بازاربوده است ومعاویه هرقت میامیده است مدتی باانها خوش وبش میکرده است- کاخ سبز محل بازدیدافراد وغیرهبوده است انهم به مین طریق بوده است کناران یک کلیسا بزرگ مسیحی ساخته شدهبود کهدرخاورمیانه اول بوده است مقداری ازان کلیسارمعاویهخرید واداخت داخل مسجد وان مسجد راساخت ودران کاخ مرتب اسلامی تاحدی زیادی رعایت میشد